مهیار یعنی همه زیبایی های دنیا
مهیار جونی ، تو بیست و هفتمین روز از اولین ماه فصل زیبای بهار چشای ناز و خوشگلت رو به روی دنیا باز کردی و با صدای اولین گریه ت همه زیبایی های دنیا رو به ما هدیه دادی
اینجانب یعنی خاله جونی قرار بود از وقتی که تو اندازه یه هسته گیلاس بودی توو شیمک مامانیت این وبلاگ رو برات بسازم اما چه میشه کرد خاله جونیت تنبله
بیصبرانه منتظر اون روزی هستم که کنارم بشینی و اون روز این دنیای مجازی رو بهت تقدیم کنم
اما خب به جریمه این تاخیر توو پستهای بعدی آنچه گذشت این چند ماه رو میگم باشه ؟
دیگه اینکه آها وای چقد شروع سخت بود ها همش فکر میکردم اولین پست رو چطوری شروع کنم
آخیششش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی