مهيارمهيار، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

دنياي شيرين مهيار

بازگشت به دنیای شیرین مهیار

خاله جون فدای یکی یه دونه عسل خاله بره الهی  فدای اون شکل ماهت ببخشید که این همه دیر اومدم نازنینم  شما الان صاحب یه دختر خاله کوچولوی ناز هستی  خاله فدات بشه عاشق این هستی که وقتایی که من دارم برای وانیا جون شیر درست میکنم بیای و بگی خاله جون با هم درست کنیم بعد هم من دستای کوچولوتو میگیرم و با هم پیمونه شیر خشک رو میریزیم توی شیشه بعد هم سریع میگی من تکون بدم و باز بعدش سریع میگی من خودم تنهایی بزارم دهن وانیا جون  هر از گاهی میدوئی میای صورت وانیا جون رو ناز میکنی  یا میبوسیش دورت بگرده خاله  هر بار هم زنگ میزنم میگی وانیا جون کجائه ؟  گوشیو بده بهش صحبت کنم 18 تیر رفتیم آتلیه تا...
21 تير 1393

بهانه نامه

خاله جون به قربونت لطفا چهره منو شطرنجی کن الان مثلا اومد بهونه بیارم که ببخشید اینهمه مدت نیومدم از جیگلی بنویسم اما خب اینقد شرمندگیم زیاده که نمیشه هیچی نوشت اینجانب یه عدد خاله جون پر روو    میباشم که اومدم دوباره از جیگلی بگم اول بگم که در اینده ای نزدیک اگه اشکالی نداشته باشه میخوام وبلاگت رو با رونیکا جونی و بهدشم یه نی نی دیگه تقسیم کنی اشکال نداره جیگلی ؟ که سه تایی یه خونه داشته باشین ؟ اها الان مثلا گفتی نه چه اشکالی داره   جونم براتون بگه مهیار ما دیگه واسه خودش مردی شده البته یک عدد مرد کوچک شیطون شیطون شیطون آتیشی میسوزونه که بیا و ببین    و رسما همه ما رو هلاک کرده همین...
17 فروردين 1392

تولد

سلام جیگل خاله خاله فدای تو بشه که دیروز یه ساله شدیییییییییییییییییییییییییییییییی باورم نمیشه پارسال یه همچین روزی هنوز توو بیمارستان ما بودی  و اینجانب خاله جونی   همش می دوئید اینور اونور تا کارهای ترخیصت رو انجام بدم حالا درست یه سال بعد اینجا نشستم و از بزرگ شدن جیگلم دارم مینویسم وای خدا جونی می سی که مهیار جونی رو به ما هدیه دادی   تولدت مبارک نازنین خالههههههههههههههههههههههه   خب اول خبر جدید رو بدم پریروز دختر دایی جونی به دنیا اومد   ( رونیکا ی ناز و سفید و خوشمل )  ولی فکر نکنی از عشق خاله جون به تو کم میشه هااااا تو عزیز دل من بودی هستی و می مونی جونم برات بگه چون زن...
28 فروردين 1391

عیدانه

سلام عشق خاله ببخشید ... خب دیر شد ...  گفته بودم که خاله جونی داره خونه شو تغییرات میده و تمیز کاری و خلاصه کوزت بازی اساسی  بهدشم که عید شد و خاله جونی هم می رفت شیفت   ، هم مهمون داری هم مهمونی همم سیستمش پوکیده خلاصههههههههههههههه پسلی امسال اولین عیدت بود الهی خاله فدات بشه   الهی 120 سال کنار سفره هفت سین بشینی از خدا میخوام امسال یه سال خوب برای همه مون باشه تازه شم فکر کن 11 روز دیگه نی نی گولو میاد   بهله مهیار جون ما صاحب یه دخمل دایی میشه الهی عمه جون فدای روی ماه ندیده ش بشهههههههههههههههههههه خب خب کلی عکس و خبر هست باید بزارم عکسها که الان نمیشه چون خاله جونی داره از بیمارستان ای...
16 فروردين 1391

سفر مامان جون و بابا جون

جیگل خاله دلم برات خیلی تنگیده از دشب تا حالا ندیدمت فککککککککککککککک کن امروز مامان جون و بابا جون رفتن مکه  جاشوووووووووووون خالی نباشه  و تو هم رفتی پیش اون مامان بزرگ و بابا بزرگت فدای تو بشه خاله الهی که این روزا مهر رو برمیداری م میگی اپر یعنی الله اکبر بعد هم خم میشی و صورتت رو کنار مهر میزاری الهی جیگلتو بخوره خالللللللللللله تازه شم میدونی ساعت دیواری کجاست و تا میگیم مهیار ساعت کو به ساعت نیگاه میکنی و میگی ات ات دیگه جونم برات بگه که به برکت وجود خاله جون یعنی اینجانب حسابی نی نای نای رو یاد گرفتی تا میگیم مهیار نی نای نای کن دو تا دستت رو بالا و پایین میکنی   بهدشم اها الان دیگه بلدی اون ...
8 اسفند 1390

آنچه گذشت

شلام جیگل خاله امروز بالاخره با زن دایی جون بردیمت آتلیه   برای سومین بار و تو منت سر ما گذاشتی یه کم به دلقک بازی های ما   لبخند زدی تا عکاس باشی ازت عکس بندازه بار دومی که رفته بودیم چنان اخمی کرده بودی که من و مامانی و بابایی هر چی پشت سر عکاسباشی دلقک بازی در اوردیم   شما نخندیدی که نخندیدی راستی جمعه برات آش دندونی پختیم   فدای اون ٥ تا مرواریدت بشه   خاله جون الهییییییییییییی کلی هم کادوی خوشمل خوشمل گرفتی  دیگه اینکه جونم برات بگه الان دیگه میتونی بای بای کنی ، دست میدی ،میگی: کیه ، چیه و جیز ، به به ، آبه ،د د الهی فداااااااای تو بشم از توپ فقط ت  پ رو میگی تازه ش...
9 بهمن 1390

فداي اون لالا كردن بي موقعت

پسملي امروزوقت آتليه داشتيم كه با ماماني ببريمت عكس بگيري   از بيمارستان كه برگشتم  منتظر موندم تا تو و بابايي و ماماني  از راه خونه آقا جون اومدين خونه مون با هم رفتيم خونه شما سه سوت لباسهاي خوشملت رو جمع كرديم و اماده ت كرديم كه بريم فكر كن فكر كن مهياري دقيقا چند دقيقه مونده به اتليه جنابعالي در يك خواب ناز فرو رفتي  فداي اون چشماي ماهت خلاصه رفتيم اونجا ديديم نهههههههههههههه اين پسلي حالا حالاها بيدار شدني نيست  قرار آتليه رو براي يه روز ديگه گذاشتيم   و دستامون از پاهامون درازتر برگشتيم فكر كن حالا الان ماماني زنگ زده ميگه تا رسيديم خونه مهيار بيدار شده و حالا شاد و ش...
21 دی 1390

عکس عسلم

امروز قبل از شیفتم    اومدم خونه تون چون دلم هوارتا برات تنگ شده بود جیگل خاله تازه بیدار شده بودی  تازه شم شنیدم دیشب اصلا نزاشتی مامانی بخوابه فدای عسلم بشم که تازه یاد گرفته بگه جیییز البته نوک زبونی فداش بشم الهی چند تا عکس هم ازت گرفتم که میزارمشون الان  خاله جون فدات بشه الهیییییییییی     فدای جیگل خوشملم              جیگلی خاله روو تختش       جیگلی در حال تلاش برای گرفتن عروسکش       فدای اون تلاشت     مراحل فرار به سمت...
18 دی 1390